آرش روان

زیبایی های یک روان درخشنده

آرش روان

زیبایی های یک روان درخشنده

سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم ...


سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم

چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش

چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم

لب باز نکردم به خروشی و فغانی

من محرم راز دل طوفانی خویشم

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی

عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم

از شوق شکرخند لبش جان نسپردم

شرمنده جانان ز گران جانی خویشم

بشکسته‌تر از خویش ندیدم به همه عمر

افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

هر چند امین، بسته دنیا نیم اما

دلبسته یاران خراسانی خویشم

حالم را خوب می کنند ...


حالم را خوب می‌کنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یکریز پشت سر هم بلغور نمی‌کنند صاف و پوست کنده حالیت می‌کنند باید چکار کنی...

خوشم می‌آید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمی‌اندازند. خوش و بش می‌کنند و صمیمانه از دردش میپرسند...

خوش خلقم می‌کنند راننده‌هایی که می‌ایستند و دست تکان می‌دهند تا تو از خیابان رد شوی...

راضیم از مسافرانی که شیشه را پایین می‌کشند و دستشان را در باد رها می‌کنند...

با نشاطم می‌کنند آدم هایی که از شغلشان راضیند و کارشان را مزخرفترین شغل هستی نمیدانند...

هیجان زده‌ام می‌کنند آدم‌هایی که برایت کاری می‌کنند بی آنکه از آنها خواسته باشی...

حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را می‌بینیم راهش را دور می‌کند تا بیشتر با هم باشیم...

جانم در می‌رود برای مادری که وقتی می‌رسم خانه و دلم غذای دلخواهم را می‌خواهد کتلت‌های سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد...

خوشم می‌آید از رفیق شفیقی که زنگ می‌زند و می‌گوید "برنامه محبوبت شروع شده" و زودی قطع می‌کند...

احتمالا ببوسم دست راننده‌ای را که وقتی ۱۰۰۰ تومانی به او می‌دهی خودجوش ۱۵۰ تومان باقی کرایه را برمی‌گرداند...

خوشم می‌آید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه وری لم نمی‌دهند...

هنوز هیجان زده‌ام می‌کنند رفقایی که اول صبح اس میزنند "سلام خوبی؟"...

خوشم می‌آید از سیاست مدارهایی که وقتی از آنها سوالی می‌کنی دقیقا جواب همان سوالت را میدهند...

خوشم می‌آید از آدم‌های خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو می‌خرند فردا صبح تنشان می‌کنند...

احترام می‌گذارم به غریبه‌هایی که در آسانسور را باز نگه می‌دارند تا تو برسی...

خوشم می‌آید از آدم هایی که برای زندگی خوب هنرمندند...

وقتی حالت خوب باشه میتونی آدم بهتری بشی...

قانون 15دقیقه چیست؟


این قانون به قدرت تغییرات کوچک اشاره دارد!

ساموئل اسمایلز، مولف کتاب اخلاق و اعتماد به نفس، بر این اعتقاد است که تکرار کارهای کوچک نه تنها شخصیت انسان را می‌سازد بلکه شخصیت ملت ها را تعیین می‌کند.


1. اگر روزی 15 دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.

2. اگر روزی 15 دقیقه از کارهای بی اهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد.

3. اگر روزی 15دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید از هفته‌ای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.

4. اگر روزی 15دقیقه را به پیاده روی سریع اختصاص دهید از هفته‌ای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه‌ی بهتری خواهید گرفت.

5. اگر روزی 15 دقیقه مطالعه و سلول‌های خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفت‌های عظیم یادگیری دست خواهید یافت.

زیبایی روش یا قانون 15 دقیقه در این است که آنقدر کوتاه است که هیچ وقت به بهانه‌ی این که وقت ندارید آن را به تاخیر نمی‌اندازید.

 

جالبتر اینکه، کشور ژاپن امروزه موفقیت خود را مدیون این قانون می‌داند.

چه وقت باید احساس بزرگی کرد؟!



1. هر گاه از خوشبختی همه، حتی کسانی که دوستمان ندارند هم خوشحال شدیم.

2. هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم.

3. هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته‌اند هدیه دادیم.

4. هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود.

5. هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.

6. هرگاه به بهانه‌ی عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم.

7. هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود.

8. هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد.

9. هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود.

10. هرگاه همه چیز بودیم و گفتیم: "هیچ نیستیم"

 

پس بیاییم بزرگ باشیم...

و بزرگ شدن را تمرین کنیم...

و بعد بزرگ شدن را تعلیم دهیم...

3 تیپ شخصیتی که در زندگی به آنها نیاز داریم


زندگی دوست داشتن روابط است. بخواهیم دقیق‌تر بگوییم زندگی یعنی دوست داشتن روابطی که شما را به حرکت در می‌آورند و موجب رشد شما می‌شوند. با اینکه همه روابط در ارتقای درک ما از زندگی نقش دارند اما در این میان برخی روابط خاص‌تر هستند. شما مجازید روابط زیادی را تجربه کنید اما برخی روابط جزء ضروریات زندگی است.

در ادامه به معرفی ۳ فردی که در زندگی خود به آن‌ها نیاز داریم می‌پردازیم:

 

1.  نیمه گمشده

نیمه گمشده شخصی است که در تمامی مراحل زندگی به درک شما کمک می‌کند. با وجود نیمه گمشده زشتی معنایی ندارد و امکان ندارد از بودن با این فرد ناراحت باشید. ممکن است بحث و درگیری پیش بیاید اما همواره به گونه‌ای مشکلات را رفع و رجوع می‌کنید که به تقویت رابطه می‌انجامد. شاید سال‌ها از هم دور باشید اما وقتی دوباره به هم می‌پیوندید گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است چون شما به هم گره خورده‌اید.

وقتی آنها را می‌بینید احساس قرابت عجیبی می‌کنید گویی قبل از تولد او را برای بودن در زندگیتان انتخاب کرده‌اید. این حس غریب آشنایی از آنجا نشأت می‌گیرد که شما هر دو گذشته مشترکی داشته‌اید و الان و در این زمان برای ادامه مسیر و مأموریت به هم پیوسته‌اید.

برخلاف فرهنگ عامه، نیمه گمشده الزاماً از جنس مخالف یا شریک زندگی نیست. این افراد ممکن است در قالب پدر، مادر، خواهر برادر یا بهترین دوست ظاهر شوند. اگر هنوز او را نیافته‌اید منتظر باشید.

 

2. آیینه شما

آیینه شما فردی است که واقعیت را آن‌گونه که هست به شما می‌گوید. کاملاً با شما روراست است و اصلاً به این اهمیتی نمی‌دهد که به احساسات شما آسیب می‌رساند یا خیر. همین بی‌اهمیتی نسبت به احساسات شماست که او را قادر می‌سازد چنین تأثیر انتقالی روی شما بگذارد.

اشتباه نکنید من در مورد یک آدم عوضی صحبت نمی‌کنم. من در مورد دوستی صحبت می‌کنم که هر وقت بلغزید و رفتارتان خارج از چیزی باشد که باید، به شما تذکر می‌دهد. معمولاً شما هم متقابلاً نقش آیینه آنها را بازی می‌کنید و متقابلاً بازتاب اعمال یکدیگر را گوش زد می‌کنید.

شاید اغلب اوقات باهم بحث کنید اما پشت این بحث کردن اهمیت و دلسوزی نگفته‌ای نهفته است. گاهی لازم داریم کسی ما را از شکست بیرون کشیده تا بازهم برای خودمان قابل اعتماد باشیم.

 

3. محافظ شما

محافظ شما یک معلم، استاد یا راهنماست. آن‌ها الهام بخش، مشوق و بازتاب دهنده شما هستند. آن‌ها راهنمای شما در مشکلات، بی تجربگی ها و مراحل رشد شما هستند. برای برخی افراد محافظشان یکی از اعضای خانواده، معلم، مربی یا پیشوای روحانی است.

سه فرد مذکور کهن الگوهایی هستند که هرکسی می‌تواند از وجود آنها در زندگی خود بهره‌مند شود. اگر شانس با شما یار بوده و یکی از آن‌ها را از قبل دارید، قدر آن‌ها را بدانید و اگر هنوز به چنین افرادی برنخورده‌اید، روی بهبود زندگی خود تمرکز کنید هر وقت که لازم باشد پیدا خواهند شد.


منبع: spiritscienceandmetaphysics

مولانا


امروز غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت

نخور!!!

به خدا حسرت دیروز عذاب است!!

مردم شهر به هوشید؟

هر چه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید که امروز، سر هر کوچه خدا هست!!!

روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست!!!

نه یکبار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید:

خدا هست و خدا هست و خدا هست...

باران...!


باران که شدی مپرس، این خانه‌ی کیست

سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست

 

باران که شدی، پیاله ها را نشمار

جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست

 

باران! تو که از پیش خدا می‌آیی

توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست

 

بر درگه او چون که بیفتند به خاک

شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست

 

با سوره‌ی دل، اگر خدا را خواندی

حمد و فلق و نعره‌ی مستانه یکیست

 

این بی خردان، خویش خدا می‌دانند

اینجا سند و قصه و افسانه یکیست

 

از قدرت حق، هرچه گرفتند به کار

در خلقت تو، رستم و موریانه یکیست

 

گر درک کنی خودت خدا را بینی

درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست