آرش روان

زیبایی های یک روان درخشنده

آرش روان

زیبایی های یک روان درخشنده

من دلم می‌خواهد...


من دلم می‌خواهد خانه ای داشته باشم پردوست

کنج هر دیوارش، دوست هایم بنشینند آرام

گل بگو گل بشنو...

هرکسی می‌خواهد، وارد خانه‌ی پرعشق و صفایم گردد

یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند

شرط وارد گشتن، شست و شوی دل هاست

شرط آن، داشتن یک دل بی رنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می کوبم

روی آن با قلم سبز بهار می نویسم...

ای یار! خانه‌ی ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دیگر،

خانه دوست کجاست؟