حالم را خوب میکنند کارمندانی که حوصله دارند و لیست مدارک و مراحل کارها را یکریز پشت سر هم بلغور نمیکنند صاف و پوست کنده حالیت میکنند باید چکار کنی...
خوشم میآید از آقا و خانم دکترهایی که موقع ورود مریض زیرچشمی به او نگاه نمیاندازند. خوش و بش میکنند و صمیمانه از دردش میپرسند...
خوش خلقم میکنند رانندههایی که میایستند و دست تکان میدهند تا تو از خیابان رد شوی...
راضیم از مسافرانی که شیشه را پایین میکشند و دستشان را در باد رها میکنند...
با نشاطم میکنند آدم هایی که از شغلشان راضیند و کارشان را مزخرفترین شغل هستی نمیدانند...
هیجان زدهام میکنند آدمهایی که برایت کاری میکنند بی آنکه از آنها خواسته باشی...
حس خوبی دارم وقتی رفیقی که کمتر همدیگر را میبینیم راهش را دور میکند تا بیشتر با هم باشیم...
جانم در میرود برای مادری که وقتی میرسم خانه و دلم غذای دلخواهم را میخواهد کتلتهای سرخ شده را توی سس گوجه فرنگی غلت میدهد...
خوشم میآید از رفیق شفیقی که زنگ میزند و میگوید "برنامه محبوبت شروع شده" و زودی قطع میکند...
احتمالا ببوسم دست رانندهای را که وقتی ۱۰۰۰ تومانی به او میدهی خودجوش ۱۵۰ تومان باقی کرایه را برمیگرداند...
خوشم میآید از مسافرانی که در صندلی عقب تاکسی یه وری لم نمیدهند...
هنوز هیجان زدهام میکنند رفقایی که اول صبح اس میزنند "سلام خوبی؟"...
خوشم میآید از سیاست مدارهایی که وقتی از آنها سوالی میکنی دقیقا جواب همان سوالت را میدهند...
خوشم میآید از آدمهای خوش ذوقی که وقتی یک لباس نو میخرند فردا صبح تنشان میکنند...
احترام میگذارم به غریبههایی که در آسانسور را باز نگه میدارند تا تو برسی...
خوشم میآید از آدم هایی که برای زندگی خوب هنرمندند...
وقتی حالت خوب باشه میتونی آدم بهتری بشی...