آرش روان

زیبایی های یک روان درخشنده

آرش روان

زیبایی های یک روان درخشنده

اینطور نبود که...


اوائل اینطور نبود که...

اوائل عاشقانه‌هایم را برای تو می‌سرودم

بعدها اما

فقط عاشقانه سرودم...

اوائل نت‌های موسیقی که اوج می‌گرفتند، خیال تو هم اوج می‌گرفت...

بعدها

نت‌های موسیقی همیشه در اوج ماندند...

اوائل وقتی چیزهایی را میدیدم که تو دوست شان داشتی، یادت می‌کردم، مثل باران...

بعدها

فقط چیزهایی را میدیدم که تو دوست شان داشتی، مثل باران ... آسمان اما لجوج بود، خودم می‌باریدم...

اوائل اینطور نبود که...

اوائل اسمت را که می‌شنیدم، جانم به لبم می‌رسید

بعدها

اصلا جانی نداشتم که بخواهد به لبم برسد...

اوائل فرق داشت...

اوائل دلم که می‌گرفت، صدایم هم می‌گرفت از گریه...

بعدها

دوستانم مرا با صدای گرفته‌ام می‌شناختند...

اوائل قرار گذاشته بودیم فقط روزهای تعطیل سیگار بکشم

بعدها

خوردیم به تابستان...

شرایط عوض شد وگرنه اوائل اینطور نبود که...

اوائل روی تخت خوابم که می‌افتادم، فکرت رهایم نمیکرد

بعدها

از تخت خوابم بلند نشدم

اوائل آرام جانم بودی

بعدها

دردت به جانم بود

اوائل دوستت داشتم

بعدها

چیزی جز دوست داشتنت نداشتم

اوائل من بودم

بعدها

تو شدم

حالا را نبین...

اوائل

اینطور نبود که...

این اواخر

اینطور شد...


«سجاد شهیدی»